پس از انتشار مقالهام تحت عنوان « پدرم بدنبال چه بود؟! » با واکنشها و نظرات متفاوتی مواجه شدم. بیشتر موارد مطرح شده یا بقدری تکراری بود و بسیاری به آن پاسخ گفته بودند و یا جوابشان آنقدر واضح بود که به واقع ارزش پاسخ گفتن نداشت. لذا ترجیح میدهم به چند مورد از مواردی پاسخ دهم که مخاطب، مستقیماً بنده را خطاب کلام قرار داده است.
1- بنده، بعنوان فرزند شهیدی که هرگز پدرم را ندیدهام، از امتیازاتی برخوردارم که قانون مقرر کرده. البته بهای این امتیازات را نیز پرداختهام. نیاز به توضیح نیست! هرکه درد کشیده باشد، متوجه منظورم میشود. اما برخی افراد در این کشور، تنها بواسطه حضور در مجامع صنف گونه، از برخی امتیازات برخوردارند که هیچ تبعاتی هم برای آن امتیازات نپرداختهاند! شاید سنگین ترین وسیلهای که در طول روز به دست میگیرند، یک قلم و یا یک کتاب باشد! آنوقت فقط بواسطه لباسی که به تن دارند، انتظارشان، بیشتر از کارگرانیست که ساعتها در روز، مجدانه زحمت میکشند. از بیمه تمام و کمال برخورداند! حال آنکه کارکنان دولت نیز از این امتیاز بیبهرهاند!
2- بنده به بسیجی بودنم افتخار میکردم، اما امروز نه! من تا روزی با افتخار میگفتم بسیجیام که برخی بسیجیها، برادر نمیکشتند! برخی بسیجیها برادر نمیفروختند! تا روزی افتخار میکردم که برخی بسیجیها، در خیابان، بیخود و بیجهت، به زنان و فرزندان مملکت خود، حمله نمیکردند. تا روزی که در بسیج مسجد، کسی را تهدید به تجاوز نمیکردند! بسیج امروز کجا و بسیج آرمانی امام راحل کجا؟! هرکسی با هر تفکری و هر سوسابقهای! فقط اگر بله قربانگو باشد، در این سیستم ناصحیح به جایگاه میرسد! آنوقت انتظار دارید من به این بسیج افتخار کنم؟؟
3- ((اُنظر الی ما قیلَ و لا تنظر الی من قالَ)) (نگاه کن چه گفته میشود، نبین چکسی میگوید!) بنظر میرسد اگر آمریکا و انگلستان هم حرف خوبی برای گفتن داشته باشند، شریعت، ما را از شنیدن آن منع نمیکند! به فرموده امام : (( . . . شوروی از هردوتای اینها(آمریکا و انگلیس) بدتر است! )) از آنجایی که ما از مواهب روسیه بهرمند میشویم! از مواهب سایر کشورها چشم پوشیدن بیراه مینماید! نبی مکرم اسلام میفرماید برای کسب علم و دانش، حتی به چین سفر کنید! حرف را باید شنید و حرف خوب را باید پذیرفت همانطور که در قرآن کریم نیز آمده است: ((فبشره عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسن هم))
4- برخی معتقدند جریان معترض، برخلاف ادعای خود خط امامی نیست! میگویند افکار و سیره امام مستمسک اینهاست! در همراهی این افراد با امام که شکی نیست. براهین الواضحات است و نیاز به توضیح نیست که بگوییم کروبی، صانعی، موسوی، طاهریاصفهانی، موسویاردبیلی، هاشمی، موسویخوئینیها، نبوی، محتشمیپور، موسویبجنوردی و . . . از چه وقت و با چه کیفیتی همراه امام بودند. بیت ایشان که جای خود دارد. اما در اینکه اینها حرفشان حرف امام نیست و یا عملشان، عمل امام نیست، با رجوع به سخنان و خطابههای امام(ره)، بسیاری ابهامات روشن میشود اما، علیرغم اعتقادم میتوانم این فرض را هم در نظر بگیرم که شاید طرف مقابل درست بگوید! لذا برای یافتن مثال نقض، دنبال افرادی میگردم که اولاً از نزدیکان امام بودند(حتی از نزدیکان درجه چندم) و ثانیاً امروز، در صف معترضین نیستند! حتی وقتی به کسی مثل آقای ناطق نوری میرسیم(که از نزدیکان درجه چندم امام محسوب میشود) میبینیم ایشان هم که معترض نیست، سکوت پیشه کرده است! (به هر دلیلی . . .) شاید بتوان دو یا سه نفر را نام برد، اما هیچ کدام از نزدیکان حلقه اول امام نبودهاند! اینها انسان را به فکر وا میدارد که چگونه ممکن است، همه نزدیکان و خانواده امام، از آرمانها و افکار ایشان فاصله گرفته باشند و این میان، کسانی که برخی شان شاید یک روز هم با ایشان نبودهاند، داعیه دفاع از آرمانهایش را فریاد بزنند؟
5- چه آنهایی که عمر بیشتری از خدا گرفتهاند و چه کسانی مثل من که روزهای انقلاب را درک نکردهاند، هرکدام به طریقی میدانند که شعارها، اهداف و وعدههای اصلی این انقلاب چه بوده است. آیا واقعاً به آن چیزها که میخواستیم رسیدهایم؟ اسلام دین رحمت و رحمانیت است، نه خشونت و انحصارطلبی. چرا هر منتقدی را به هر وسیله ممکن تنبیه میکنند؟! از تنبیه زبانی گرفته تا . . . ! پدرم قریب به 7سال جنگید. روزهای انقلاب نیز جنگید. روزهای انقلاب، برای اهدافش جنگید. برای رهایی از ظلم، تبعیض، استبداد، خفقان، رفع انحصارها، برای آزادی، برای برابری، برای استقلال. جمهوری اسلامی هم همین وعدهها را گفت. لذا در دفاع مقدس، برای حفظ جمهوری اسلامی جنگید. برای حفظ و تحقق آن وعدهها. من هم امروز، برای حفظ جمهوری اسلامی و برای نجاتش از چنگال عدهای دین فروشِ دنیاپرست اعتراض میکنم. اعتراض میکنم چون آنهایی که نباید، زمام امور را آنگونه که نباید بدست گرفتهاند.
6- در پایان، ضمن تاکید بر اجرای قانون که سفارش رهبری نیز بر همین است، امیدوارم کسانی که سر را مثل کبک در برف فرو بردهاند، قبل از رسیدن بهمن و ماندن زیر آوار مخرب آن، به تفکر و انصاف روی بیاورند.
پی نوشت :
1- یکی از اقوام بنده، بسیار پیگیر زندگی روزمره من است. توجه ایشان به بنده و فعالیتهایم، از توجه وی به زن و 5 فرزندش بیشتر است. توجه مثبت و خیر؟ نه! اصلاً اینطور فکر نکنید. البته این امر باعث شده کنترل موثر ایشان بر فرزندانش، کمتر شود و آنها آزادانهتر به برخی فعالیتهای منع شده بپردازند! احتمالاً از اولین نفراتی هم هست که این پست را میخواند و من ضمن عرض سلام، به ایشان میگویم، حتی اگر نیش شما هم به من برسد، من خدایی دارم که از شما، بسیار بسیار بزرگتر است. همین خدا، روزی ابرها را کنار میزند و اسرار را فاش میکند . . .
2- ظاهراً پی نوشت نویسی من بازهم شروع شد!