۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه
خورداد 2 هم فیلتر شد! اما خورداد 3 آمد!!!
۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه
جشن "خورداد" تان مبارک !
امروز ششم فروردین است. روز تولد و سپس بعثت اشو زرتشت، پیامبر ایران باستان. این روز را زرتشتیان به بهانه زادروز و بعثت این فرستاده خدا جشن میگیرند و آنرا "خورداد" میخوانند. دست بر قضا من هم در همین روز متولد شدهام و به همین خاطر، این وبلاگ را "خورداد" نام گذاشتم. این جشن را به هم میهنان زرتشتیام تبریک میگویم و آرزو میکنم همکیشان مسلمان من، در سال جدید، بیشتر از گذشته توفیق برقراری ارتباط مسالمت آمیز با پیروان اشو زرتشت نصیبشان شود.
پینوشت :
از همه دوستان و عزیزانی که نظرلطفشان همواره شامل حال بنده بوده است بابت تبریک تولدم، تشکر کرده و برایشان بهترینها را آرزو میکنم.
۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه
تبریک نوروز 89
۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه
اینجا برف می بارد
۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه
خورداد فیلتر شد !!! خورداد 2 آمد . . .
تا کی؟ تا کجا؟ به چه قیمتی؟؟ بخدا ایگونه برخوردها، نه فقط ضربه به حاکمان، بلکه ضربه به اسلام و نظام نیز هست. اگر به فکر خود نیستید، به فکر دین خدا باشید که هرچه دارید، از همین دین و عقاید مردم دارید . . .
آدرس جدید ! فقط یک عدد 2 به انتها اضافاه می شود! http://khovardad2.blogspot.com
۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه
مسعود دهنمکی، چماقدار دیروز، دوربین بدست امروز!!
گفتم چشم و از جا بلند شدم اما بیرون نرفتم. در کمال حیرت همه، از سن بالا رفتم و پشت تریبون ایستادم! برای احترام به میهمان، ایستادم تا آقا مسعود حرفش تمام شود. بعد گفتم من چند سوال دارم. ظاهراً آقای دهنمکی میدانست اوضاع به نفعش نیست و توان پاسخ گفتن ندارد، گفت بنا نبود از من سوال شود، من آمدم حرف بزنم و بروم! گفتم اینطور که نمیشود، حالا که آمدید، بشنوید و بعد بروید! بالاجبار نشست. من هم شورع کردم به طرح مسائلم.
گفتم ((شما موافقید اشاعه فحشا، عین فحشاست؟!)) گفت ((نه قبولا ندارم))!! گفتم ((در متون فقهی و روایی هست، میتوانید بیشتر مطالعه کنید))
بعد گفتم ((این فقر را که از آن دم میزنید، چه کسی، ایجاد کرده؟!)) گفت ((اینها را میتوانید در فیلم فقر و فحشا ببینید)) این را گفت و از جا بلند شد! آمد سمت من و دست دادیم، همانطور که داشت میرفت، گفتم ((شما همان کسی هستید که روزی با چماق، به کوی دانشگاه حمله کردید، حالا امروز آمدهاید اینجا از فرهنگ حرف میزنید؟؟!!)) در همین موقع بود که بلندگوها قطع و آقای دهنمکی هم فرارگونه از سالن خارج شد.
اما مواردی که بدون طرح باقی ماند را بنا داشتم به ترتیب زیر بپرسم :
3- شما خودتان برای فقر چه کرده اید؟! با فروش میلیاردی یک فیلم که نه ارزش هنری داشت و نه ارزش کمیک و نه واقعیت بود! اگر جنگ ما همه اش شوخی و خنده بود، پس چه کسی می جنگید؟؟ پس اینهمه شهید از کجا آمده اند؟؟!
4- نظر شما در خصوص کوی دانشگاه چیست؟ عزت ابراهیم نژاد را می شناسید؟
5- بسياري از همين هايي که الان در زندان هستند، همين حرفهايي را زدند که شما مي زنيد! چطور است که آنها در زندان اند و اما شماهنوز براحتي همين حرفها را تکرار مي کنيد؟؟ آيا کاسه اي زير نيم کاسه شماست؟؟
ظاهراً دوستان فیلمی هم تهیه کرده اند که در صورت تمایل، می توانید از فیس بوک دنبال بفرماییید
پی نوشت:
جای همه دوستان خالی، این چند روز، پس از دیدار با آقای کروبی، به دیدن عبدالله مومنی عزیز و مصطفی تاج زاده پای مرد هم رفتیم.
۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه
سیبل نگذارید !
۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه
پدرم، تو خود خون دلها خوردي از دست اين جماعت دنياپرست!
امروز 16 اسفند 88 است. بيست و چهارمين سالگرد پدرم. دوست داشتم بتوانم مراسمي درخور منزلت و جايگاه ايشان بگيرم، بدور از همه بحثها و مجادلات سياسي! متاسفانه آنهايي كه سالهاي خردسالي من، براي پدرم و امثال او، مراسمهاي سياسي ميگرفتند تا از آن نمد، كلاهي هم براي خود بدوزند، امروز مرا هم به كيش خود ميپندارند و قبل از اينكه من، حتي فكر برگزاري مراسم به ذهنم خطور كند، پيغامها ميدهند!
لذا تنها كاري كه از دستم بر ميآيد، درددل با پدر است. نامهاي براي او مينويسم تا اندكي آرام گيرم.
سلام پدر جان
اين اولين نامهايست كه در طول 23 سال زندگي، برايت مينويسم! البته بارها با تو درددل كردهام! حتماً يادت هست شبها و نيمه شبهايي كه دور از چشم همگان، ميآمدم سر مزارت، ساعتها مينشستم و با نگاهم، ميگفتم همه آنچه را كه يك كودك، به پدرش ميگويد! اينبار اما از راهي دور با تو ميگويم، هرچند تو همواره با مني و اين دوري، دوري باطني نيست. تو هميشه بيداري و مراقب من. به اين ايمان دارم.
بابا جان
شنيدم رنجنامه مرا، همان كه از بديها و كژيهاي زمانه ناليده بودم، آوردهاند سر مزارت! نميدانم چهكسي؟! آيا همانهايي كه در سالهاي جنگ، تو را در سپاه فومن بازداشت كردند؟! يا كساني كه بواسطه ارتباط با شهيد افتخاري، از تو كينه برداشتند؟! يا كساني كه هنگام دفاع تو از آيتالله احسانبخش، با تو به مخالفت برخاستند؟! يا كساني كه تا زمان حيات فانيات، حاضر نشدند همراه تو در گردان ابوالفضل بجنگند؟! يا عده معدودي از دوستانت كه همواره با تو بودند؟! البته بعيد ميدانم از اين گروه آخر، كسي همچين كاري انجام دهد! زيرا هم به تو و آرمانت وفادارند و هم مرا خوب ميشناسند. آنها خوب ميدانند كه من اگر انتقادي هم ميكنم، از سر دلسوزيست. به هر حال، هركه بود، بسيار سادگي كرده! چرا فكر ميكنند تو از گفتار و نوشتار من بيخبري؟ واقعاً آنها نميدانند تو زندهاي؟؟ شايد نميخواهند تورا زنده باور كنند! چون تورا ميشناسند و افكارت را ميدانند. شايد فقط براي مانور تبليغاتي بر عليه من چنين كردند؟! شايد علت همه اين مخالفت ها با من نيز، همين ترس از نام حجت نظري باشد و هر آينه امروز، تورا زنده در مقابل خود ميبينند! شايد هم از ترس از دست دادن منافع باشد! نميدانم . . . اما من، براي همه آنها، اين آيات را ميخوانم: ((وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ)) بقره آيه42 و سپس، ((قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ)) و ((وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ)) آيات 69 و 70 سوره نمل.
پدرم
تو خود خون دلها خوردي از دست اين جماعت دنياپرست! چه كساني كه با نام تو و امثال تو، چشم به ناموس مردم داشتند! چه كساني كه خون شماها را پلههاي خود ديدند و از همه آرمانهايتان گذشتند و به دنياي خود چسبيدند! چه بسياري كه با پول حرام، از ربا گرفته تا رشوه، خانهها ويران كردند و براي خود خانهها ساختند! چه از آقايي كه همه ساله، با پول بيتالمال، حج بجا ميآورد و رنگ و وارنگ، ماشين عوض ميكند! چه كسي كه از انقلاب، فقط گاوصندوق بانك را فهميد و ديگر هيچ! امروز هم، همه معترضين به من و مسيرم را، ميشود در يكي از همينهايي جست كه تو از آنها دل پرخوني داري!
البته همه اينها، مصداق آيه شريفه 44 سوره بقره هستند. ((أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ)) دوصد گفته چون نيم كردار نيست.
بابا جان
ترديد ندارم كه تو بيداري و ناظر بر تمام اينها. تو شاهد باش، كساني كه به من و مادرم تهمتها ميزنند، نظرشان اينست كه هركس، هر جنايتي هم خواست انجام دهد، فقط ولايت و حمايت از آن، لغلغه زبانش بوده(نه در دل) و از نظر سياسي، همراه آقايان باشد، آدم خوب و موجهيست! حمايتهاي اينها از چنين افرادي، مويد اين واقعيت است.
اميدوارم، پايان همه اين سياهيها، صبح سپيد باشد.
به اميد ديدار هرچه زودتر
۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه
غروب جمعهاي دلگير !!!
پي نوشت:
1- نميخواهم نفردوم(زاپاس) باشم!
2- خدا بهترين پناه است
3- از اين دنياي فاني متنفرم