امروز 16 اسفند 88 است. بيست و چهارمين سالگرد پدرم. دوست داشتم بتوانم مراسمي درخور منزلت و جايگاه ايشان بگيرم، بدور از همه بحثها و مجادلات سياسي! متاسفانه آنهايي كه سالهاي خردسالي من، براي پدرم و امثال او، مراسمهاي سياسي ميگرفتند تا از آن نمد، كلاهي هم براي خود بدوزند، امروز مرا هم به كيش خود ميپندارند و قبل از اينكه من، حتي فكر برگزاري مراسم به ذهنم خطور كند، پيغامها ميدهند!
لذا تنها كاري كه از دستم بر ميآيد، درددل با پدر است. نامهاي براي او مينويسم تا اندكي آرام گيرم.
سلام پدر جان
اين اولين نامهايست كه در طول 23 سال زندگي، برايت مينويسم! البته بارها با تو درددل كردهام! حتماً يادت هست شبها و نيمه شبهايي كه دور از چشم همگان، ميآمدم سر مزارت، ساعتها مينشستم و با نگاهم، ميگفتم همه آنچه را كه يك كودك، به پدرش ميگويد! اينبار اما از راهي دور با تو ميگويم، هرچند تو همواره با مني و اين دوري، دوري باطني نيست. تو هميشه بيداري و مراقب من. به اين ايمان دارم.
بابا جان
شنيدم رنجنامه مرا، همان كه از بديها و كژيهاي زمانه ناليده بودم، آوردهاند سر مزارت! نميدانم چهكسي؟! آيا همانهايي كه در سالهاي جنگ، تو را در سپاه فومن بازداشت كردند؟! يا كساني كه بواسطه ارتباط با شهيد افتخاري، از تو كينه برداشتند؟! يا كساني كه هنگام دفاع تو از آيتالله احسانبخش، با تو به مخالفت برخاستند؟! يا كساني كه تا زمان حيات فانيات، حاضر نشدند همراه تو در گردان ابوالفضل بجنگند؟! يا عده معدودي از دوستانت كه همواره با تو بودند؟! البته بعيد ميدانم از اين گروه آخر، كسي همچين كاري انجام دهد! زيرا هم به تو و آرمانت وفادارند و هم مرا خوب ميشناسند. آنها خوب ميدانند كه من اگر انتقادي هم ميكنم، از سر دلسوزيست. به هر حال، هركه بود، بسيار سادگي كرده! چرا فكر ميكنند تو از گفتار و نوشتار من بيخبري؟ واقعاً آنها نميدانند تو زندهاي؟؟ شايد نميخواهند تورا زنده باور كنند! چون تورا ميشناسند و افكارت را ميدانند. شايد فقط براي مانور تبليغاتي بر عليه من چنين كردند؟! شايد علت همه اين مخالفت ها با من نيز، همين ترس از نام حجت نظري باشد و هر آينه امروز، تورا زنده در مقابل خود ميبينند! شايد هم از ترس از دست دادن منافع باشد! نميدانم . . . اما من، براي همه آنها، اين آيات را ميخوانم: ((وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ)) بقره آيه42 و سپس، ((قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ)) و ((وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُن فِي ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ)) آيات 69 و 70 سوره نمل.
پدرم
تو خود خون دلها خوردي از دست اين جماعت دنياپرست! چه كساني كه با نام تو و امثال تو، چشم به ناموس مردم داشتند! چه كساني كه خون شماها را پلههاي خود ديدند و از همه آرمانهايتان گذشتند و به دنياي خود چسبيدند! چه بسياري كه با پول حرام، از ربا گرفته تا رشوه، خانهها ويران كردند و براي خود خانهها ساختند! چه از آقايي كه همه ساله، با پول بيتالمال، حج بجا ميآورد و رنگ و وارنگ، ماشين عوض ميكند! چه كسي كه از انقلاب، فقط گاوصندوق بانك را فهميد و ديگر هيچ! امروز هم، همه معترضين به من و مسيرم را، ميشود در يكي از همينهايي جست كه تو از آنها دل پرخوني داري!
البته همه اينها، مصداق آيه شريفه 44 سوره بقره هستند. ((أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ)) دوصد گفته چون نيم كردار نيست.
بابا جان
ترديد ندارم كه تو بيداري و ناظر بر تمام اينها. تو شاهد باش، كساني كه به من و مادرم تهمتها ميزنند، نظرشان اينست كه هركس، هر جنايتي هم خواست انجام دهد، فقط ولايت و حمايت از آن، لغلغه زبانش بوده(نه در دل) و از نظر سياسي، همراه آقايان باشد، آدم خوب و موجهيست! حمايتهاي اينها از چنين افرادي، مويد اين واقعيت است.
اميدوارم، پايان همه اين سياهيها، صبح سپيد باشد.
به اميد ديدار هرچه زودتر
آ حجت خیلی چاکریم.
پاسخحذفپایتیم.
شایان-ش
پایتیم داداش
پاسخحذفshayaneuro1991@yahoo.com
شایان-ش
نامه رو تو وبلاگم گذاشتم.
پاسخحذفسلام حجت جان
پاسخحذفیادش گرامی که براستی جایشان خالیست
راستش وفتي عنوان پستت رو خواندم ، خودم رو آماده كرده بودم كه كلي حرف بزنم ..
پاسخحذفاما وفتي نامه ات رو خوانم ديگر جايي براي كلمات نماند.
بهت بر نخورد اما براي آمرزش پدر لازم نيست من دعايي بكنم ، چرا كه مي دانم به اندازه كافي پيش خدا و خلق راستين و مومنش محبوب و مقبول هست كه به دعاي من كمترين نيازي نداشته باشد ...
بيشتر دعايم را براي كساني خرج مي كنم كه از سرنوشت افراد غافلند ، از محبوبيت شهيد نظري غافلند و اين دنياي فاني را به آخرت خود فروخته اند .. تا شايد از تاريكي ها بيرون بيايند.
براستي اگر پاسداشت شههدا برايمان بيشتر از يك سهميه دانشگاه و كارت سوخت مي بود به اين روز نمي افتاديم ..
يادش گرامي و به معناي واقعي كلمه راهش پر رهرو باد
بارالها !
پاسخحذفبرای همسایه ای که نان ما را ربود ، نان.
برای کسانی که قلب ما را شکستند ، مهربانی.
وبرای آنانی که روح ما را آزردند ، بخشش .
و در آخر برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می طلبم.
با سلام
پاسخحذفاز اظهار لطفتان صمیمانه متشکرم و امیدوارم در تمام مراحل زندگیتان موفق و پیروز باشید وباید بگویم توصیه خوبی نموده اید که برای گرفتار نشدن در دیکتاتوری باید نوشت اما به نظرمن این توصیه و سخن مرحوم دکتر شریعتی توأمان است چرا که نوشتن بدون خواندن ناقص است .
به امید دیدار
برای رای اوردن موسوی تبلیغ کنید داره مقام اولی را از دست می دهدhttp://8.8.247.13/
پاسخحذفkheyli mamnun duste sabzam
پاسخحذفراستی اون مطلبت که تو سحام نیوز بود خیلی توپ بود تو وبلاگم گذاشتم.هر موقع مطلب جدیدی نوشتی برام بفرست
پاسخحذفسلام دوست عزیز
پاسخحذفخوشحال که میبینم همچنان هستی و داری ادامه میدی...
فکر نکنم ما رو به یاد داشته باشی...
حرف برای موقعی است که توی بلاگفا فعالیت میکردیم...
یاد آن روزها بخیر...
به امید آزادی سبز...
سلام حجت جان . امیدوارم که خوب باشین . ببخشید که دیر اومدم... من هم به نوبهی خودم یاد و راه ÷درتان را گرامی می دارم . عادت ندارم که به شهدا بگویم خدا رحمتشان کند پس می گویم کهخدا شفیع روز قیامت برای ما قرارش دهد . انشاالله کموفق باشین ... .
پاسخحذفسلام دوست خوش فکرم
پاسخحذفبه گونه ای کاملا اتفاقی دوباره یافتمت...
آدرس سایت جدیدت را نداشتم.
پاینده باشی
سلام
پاسخحذفحجت جان سلام زنده باد يادان دو شهيدبزرگ مندرسالهاي 60تا 64 باان دوشهيد اشنا بودم زماني كه انها يك مركز تبليغات بودند . براستي من اشك درچشمانم جمع شد وقتي ديدم از ان شيران شيري ديگر برجاي باقي ماند . ودراينجا درود سلام وتعظيم برروان ان دوشهيد و همه ازاد مرداني كه من امثالمن هم اگر بتوانيم شجاعت و ازادگي و دراوي به اندازه يك تار موي انها را داشته باشيم خيلي مرديم . ياد باد يادشان