۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

هیچ‌کس را نمی‌توان منحصراً از آن خود دانست!

تقديم به دوتن از بهترين دوستان دنيا؛
غالباً به اشتباه تصور می‌کنیم اگر حرف دلمان را رک و راست به دیگران بگوییم، باعث رنجش آنها شده و در نهایت، ممکن است به پایان یک رابطه بیانجامد. متاسفانه، این نوع نگاه، اثرات منفی فراوانی را به همراه دارد که بعضاً اجتناب ناپذیر می‌نماید. جهت تمثیل، می‌تواند طرفین را به گفتن دروغ وادارد. به‌جهت انتظاری بیجا! طرف مقابل فرد را آنطوری می‌شناسد که تاکنون دیده و شنیده! لذا انتظاری از فرد دارد که شاید در توان و یا عقیده وی نگنجد. بنابراین وقتی صحبتی از موضوع مذکور به میان آمد، فرد ناچار به دروغ گفتن برای رهایی از اتهامی کذایی خواهد شد که در دل، قبحی برای آن قائل نیست!
البته در تمام اینگونه رفتار، دو اعتراف و اقرار بزرگ نهفته است. اول آنکه بی‌تردید، اشکالی در رفتار یا گفتار و یا افکار مخاطب وجود دارد(لااقل در نگاه فرد کنش‌گر). نگفتن حس و نظر واقعی به طرف مقابل، بی‌گمان اقراری رفتاری به این نقیصه است. اقرار دوم هم کاملاً پیداست. اشکال در خود فرد کنش‌گر! زیرا به نظر می‌رسد به ارتباط، مطلق می‌نگرد و شاید حتی در ناخودآگاه ذهن خود برای توجیه این رفتار، خود را با این جمله قانع می‌کند؛ ((تغییرش خواهم داد))!! اما غافل است که تغییری وجود ندارد! نمی‌توان انتظار داشت کسی که عمری را به سبکی خاص گذرانده، به این راحتی‌ها تغییر کند. فراوان دیده‌ام کسی که به این نحو تغییر کرده، به محض بروز و ظهور کوچکترین مشکل در ارتباطی که به موجب آن، خود را محکوم به تغییر یافته، به راحتی به سیاق گذشته خود رجوع نموده است.
در این‌گونه نگاه ناصحیح، به نظر می‌رسد جذابیت‌های موجود، مانع شناخت کافی و علاقه، مانع اتخاذ تصمیم صحیح و معقول می‌شود. شاید روزی جهان سوم ما نیز همچون عوالم پیشرفته به این رشد و باور برسد که همه کس را باید آنطور پذیرفت که هستند، نه آنطور که ما می‌طلبیم! می‌توان همه کس و همه چیز را آنطور که هستند دوست داشت و با همه چیز و همه کس، تعامل کرد. باید باور کنیم هیچ‌کس را نمی‌توان در حصر خود درآوریم و این باور غلط که فلان شخص فقط متعلق به من است، دروغ و رویایی دست نیافتنی‌ست. زیرا هر کس اولاً متعلق به خود و ثانیاً متعلق به تمام کسانی‌ست که دوستش دارند.
پی‌نوشت:
1- همه گفته‌های بالا، نفی تغییر انسان نیست. من کاملاً به تغییر پذیری انسان در گذر زمان و مکان معتقدم. اما به نظرم تغییر جبری، هرگز نافذ نبوده و نیست! زیرا فاقد عنصر قصد بوده و به راحتی قابل برگشت است. لذا پذیرش ضمنی واقعیت و تلاش برای رسیدن به حقیقت به تدریج حصول عینی خواهد یافت.
2- دیروز آخرین امتحان این ترم هم تمام شد و من مجددا سررسید معروفم را بدست گرفتم!

۱۱ نظر:

  1. خدایی گل گفتی
    هر کسی اول متعلق به خودشه و باید خودش رو دوست داشته باشه و در مرحله بعدی متعلق به دیگران و همه باید این رو بارو کنن که نه حق دارن کسی رو متعلق به خودشون بدونن و نه میتونن اینکار رو بکنن

    پاسخحذف
  2. سلام حجت جان
    بعضی وقتها آدما همه اون چیزی که گفتی رو میدونن و قبول دارن...اما در عمل به دلایل مختلف برای خودشون توجیهاتی میارن که "نه موقعیت من کاملا با این مسئله متفاوته". در اینجا بهترین کار اینه که اونها رو به دلایل توجیهاتشون آگاه کرد چون اون چیزی که در زندگی از بین میره و همه حجاب ها رو به کنار میزنه همین توجیحاته...
    به امید دیدار برادر

    پاسخحذف
  3. اي ول! پس حالا ميتونيم دو تايي با هم به كسايي كه هنوز امتحان دارن بگيم دلتون بسوزههههههههههههههه.

    پاسخحذف
  4. سلام
    موافقم !!!
    ای وای ی ی پس چرا من یادم رفت تو 22 خرداد بگم دلتون بسوزهههههههههه.!!!!من زودتر از همه تموم شده بودم ....

    پاسخحذف
  5. سلام برادر.پایان امتحانات مبارک باشه. هنوز نرسیدی ولایت؟!!!

    پاسخحذف
  6. سعید جان ممنون
    علیرضا ی عزیز ممنون از این تذکر تکمیل کننده
    فهیمه جان اولاً ممنون، ثانیاً هما جوابت رو داد :)
    هما جان خوبه که موافقی ولی چرا با تعجب؟
    حامد جان از تو هم ممنون، هنوز نه عزیزم، فردا میام ایشالا

    پاسخحذف
  7. سفرت به خیر اما تو و دوستی خدا را اگر این تهران وحشت (گرچه تهران نیستم )به سلامتی گذشتی، به جنگل و به دریا برسان سلام ما را ......

    پاسخحذف
  8. سلام برادر. با نظرتون موافقم. خوب هستین شما؟

    پاسخحذف
  9. سربازی از ارتش ملیونی عمو اکبر!۲۳ تیر ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۴۷

    طبق معمول موافق نظرت هستم! ولی کدوم دوستات رو گفتی؟!

    پاسخحذف
  10. موافقم اما باور قلبیش گاهی سخته یادمون میره یعنی

    پاسخحذف