چند سال پيش، در جلسهاي حضور داشتم كه مدیر مسول یکی از روزنامههای کثیرالانتشار، يكي از سخنرانان آن اجلاس بود. در اثناي صحبت، آن سخنران خاطرهاي از دوران شهرداري محموداحمدينژاد نقل كرد كه از همان زمان، مدام ذهنم را قلقلك ميدهد! پس از آن همواره سعي كردهام در وقايع گوناگون، كيفيت و كميت خاطره مذكور را بررسي كنم.
ایشان ميگفت: ((مدت كوتاهي از انتخاب محموداحمدينژاد بهعنوان شهردار تهران ميگذشت كه ما بر آن شديم تا انتخاب ايشان را در روزنامه خود، مورد بررسي قرار دهيم. در دو ستون كنار هم، محاسن و معايب انتخاب ايشان را ذكر كرده و مختصر تحليلي هم بر آن افزوديم. با توجه به شرايط روز و بنابر اندك شناختي كه از روحيات آقاي احمدينژاد داشتيم، از اين تيتر استفاده شد؛ "شهردار اصولگرای تهران" مدتي گذشت و در يك گردهمايي كه به طور متداول، رزمندگان دفاع مقدس همه ساله برگزار ميكنند، ايشان را ديدم. جلو آمد و از من بابت مطلبي كه در روزنامه نوشته بوديم، گله كرد. بنده هم در جواب گفتم، ما كه هم محاسن اين انتخاب را نوشتيم و هم معايب آنرا! اين واضح است كه ما قصد تخريب نداشتهايم! نگراني شما از چيست؟ در نهايت وقتي نتوانست دليلي محكم براي سوءقصد ما ارائه كند، از در دوستي وارد شد و از جبهه ياد كرد. گفت من از دوران جنگ به شما ارادت دارم. البته من به واقع چيزي از آن دورانِ ايشان به يادم نداشتم؛ لذا گفتم يادم نميآيد شما را در جبهه ديده باشم! پس از چند دقيقه صحبت، هنگام خدحافظي، آقاي احمدينژاد گفت "حالا كه نوشتيد، اگر خواستيد بازهم بنويسيد اما فقط يك خواهش از شما دارم؛ لطفن براي من از عنوان اصولگرا استفاده نكنيد" )) !
اين صحبتها، تلنگري بود در من براي بهتر و بيشتر نگريستن در رفتار احمدينژاد و اصولگرايان. به همين علت بود كه از آن پس، بارها و بارها، به وضوح اين نگاه آقاي احمدينژاد و تيمش را لمس كردم. فيالمثل، مشاجره و يا به تعبير برخي، جنگ رزگري آقايان جوانفكر(مشاور مطبوعاتي احمدينژاد) و رسايي(نماينده مجلس و حامي احمدينژاد) در برنامه ديروز، امروز، فردا، تاييدي ديگر بود بر اين عدم تمايل به اصولگرا خوانده شدن اين طيف نوپا! مجري برنامه از علياكبرجوانفكر پرسيد؛ آيا شما آقاي احمدينژاد را اصولگرا ميدانيد؟! و جوانفكر بسيار آماتور، از پاسخ گفتن به اين سوال طفره رفت! همه چيز گفت الا پاسخ به پاسخ به سوال! البته از همان ابتدا صراحتن بر این ادعا پای میفشرد؛ ((احمدینژاد برآمده از هیچ یک از دو طیف نیست و از دل مردم به در آمده است))!
در نگاهی دیگر، وقتی مواضع یار غار و ایدئولوگ احمدینژاد، اسفندیار رحیممشایی را میشنویم، تنها چیزی که به ذهن نمیرساند، مواضع یک اصولگراست!(بماند كه خيليها باور دارند، مشايي صرفن به دنبال جذب مخاطب است و هيچ اعتقادي به گفتههايش ندارد!) در اين ارتباط، مخالفت با رهبری را نیز نباید نادیده گرفت. از عدم تمکین دستور رهبری مبنی بر برکناری مشایی از معاونت اول رئیس جمهور(که با بحثهای فراوان، در نهایت مشایی خود استعفا کرد) گرفته تا عدم تمکین به نهیب رهبری در خصوص سوءرفتار در سیاست خارجه! آقای خامنهای به وضوح از موازیکاری در سیاست خارجه انتقاد کرد و وزارت خارجه را مسول مستقیم دانست؛ حال آنکه احمدینژاد همچنان در امور گوناگون این حوزه، مشاورین و نمایندگان ویژه معرفی میکند! اگر مواضع رهبری را مواضع یک اصولگرا بدانیم، همه این رفتارهای احمدینژاد را در تضاد با اصولگرایی خواهیم یافت.
از سویی دیگر، در هیچیک از دول گذشته، به این اندازه اصولگرایان مورد حمله و عتاب دولت نبودهاند اما، در دولت محموداحمدینژاد، همواره دیدهایم اصولگرایان، خصوصن عقلای آنها مورد هجمه رئیس دولت و یارانش بودهاند. مثلن رفتار دولت با مجلس اصولگرا و در راس آن، علی لاریجانی، در جای خود بسیار حائز تامل است. یا برخورد دولت با شورای اصولگرای شهر تهران به ریاست مهدیچمران و به تبع، برخورد با شهردار اصولگرای تهران، محمدباقرقالیباف! نمیتواند صرفن اعلام موضع بوده و نباید بیاعتنا از کنار اینها گذشت.
از دیگر سو، عباسسلیمینمین، نماینده اصولگرای مجلس، در گفتوگو با نشریه پنجره، ضمن گلایه از مواضع احمدینژاد در مناظرههای انتخاباتی ابراز کرد ((اگر احمدینژاد از رهبری حرف شنوی داشت، این همه هزینه به نظام تحمیل نمیشد))! البته شاید منظور سلیمینمین، صرفن مناظرهها نبوده و وی این مبحث را اشارهوار طرح کرده است.
نه تنها مسولین و سطوح بالای این جناح، بلکه خرده اصولگرایان نیز از رفتار احمدینژاد و تیمش دل پرخونی دارند. همانگونه که آن جوان در دیدار دانشجویان بسیجی با رهبر جمهوریاسلامی خطاب به ایشان با گله گفت((ما از دولت، برخی رفتارها و برخی مواضع اعضای دولت دل پرخونی داریم))! اینها جملگی از ریزش شدید محبوبیت دولت احمدینژاد در افکارعمومی اصولگرایان خبر میدهد. این ابراز نگرانی پیشترها در همان برنامه دیروز، امروز، فردا، توسط حمیدرسایی نماینده حامی احمدینژاد صورت گرفت که در پاسخ به جوانفکر(که گفت اینگونه صحبتهای شما، به محبوبیت آقای احمدینژاد خدشه وارد میکند) گفت((نگرانی ما هم به خاطر همین محبوبیت است که شما فرمودید))! البته دولت و مشاورین بر این تصورند که همچنان میتوانند با عوامفریبی و سخنان صدتا یک غاز، به جنگ با افکار عمومی رفته و پیروز از این کارزار بیرون آیند! غافند آنها! ملت ایران ثابت کرده اگر بخواهد، از یک سوراخ 2بار گزیده نمیشود.
منتشر شده در "ویژهنامه تابستان" نشریه اندیشه دانشگاه علم و فرهنگ
ایشان ميگفت: ((مدت كوتاهي از انتخاب محموداحمدينژاد بهعنوان شهردار تهران ميگذشت كه ما بر آن شديم تا انتخاب ايشان را در روزنامه خود، مورد بررسي قرار دهيم. در دو ستون كنار هم، محاسن و معايب انتخاب ايشان را ذكر كرده و مختصر تحليلي هم بر آن افزوديم. با توجه به شرايط روز و بنابر اندك شناختي كه از روحيات آقاي احمدينژاد داشتيم، از اين تيتر استفاده شد؛ "شهردار اصولگرای تهران" مدتي گذشت و در يك گردهمايي كه به طور متداول، رزمندگان دفاع مقدس همه ساله برگزار ميكنند، ايشان را ديدم. جلو آمد و از من بابت مطلبي كه در روزنامه نوشته بوديم، گله كرد. بنده هم در جواب گفتم، ما كه هم محاسن اين انتخاب را نوشتيم و هم معايب آنرا! اين واضح است كه ما قصد تخريب نداشتهايم! نگراني شما از چيست؟ در نهايت وقتي نتوانست دليلي محكم براي سوءقصد ما ارائه كند، از در دوستي وارد شد و از جبهه ياد كرد. گفت من از دوران جنگ به شما ارادت دارم. البته من به واقع چيزي از آن دورانِ ايشان به يادم نداشتم؛ لذا گفتم يادم نميآيد شما را در جبهه ديده باشم! پس از چند دقيقه صحبت، هنگام خدحافظي، آقاي احمدينژاد گفت "حالا كه نوشتيد، اگر خواستيد بازهم بنويسيد اما فقط يك خواهش از شما دارم؛ لطفن براي من از عنوان اصولگرا استفاده نكنيد" )) !
اين صحبتها، تلنگري بود در من براي بهتر و بيشتر نگريستن در رفتار احمدينژاد و اصولگرايان. به همين علت بود كه از آن پس، بارها و بارها، به وضوح اين نگاه آقاي احمدينژاد و تيمش را لمس كردم. فيالمثل، مشاجره و يا به تعبير برخي، جنگ رزگري آقايان جوانفكر(مشاور مطبوعاتي احمدينژاد) و رسايي(نماينده مجلس و حامي احمدينژاد) در برنامه ديروز، امروز، فردا، تاييدي ديگر بود بر اين عدم تمايل به اصولگرا خوانده شدن اين طيف نوپا! مجري برنامه از علياكبرجوانفكر پرسيد؛ آيا شما آقاي احمدينژاد را اصولگرا ميدانيد؟! و جوانفكر بسيار آماتور، از پاسخ گفتن به اين سوال طفره رفت! همه چيز گفت الا پاسخ به پاسخ به سوال! البته از همان ابتدا صراحتن بر این ادعا پای میفشرد؛ ((احمدینژاد برآمده از هیچ یک از دو طیف نیست و از دل مردم به در آمده است))!
در نگاهی دیگر، وقتی مواضع یار غار و ایدئولوگ احمدینژاد، اسفندیار رحیممشایی را میشنویم، تنها چیزی که به ذهن نمیرساند، مواضع یک اصولگراست!(بماند كه خيليها باور دارند، مشايي صرفن به دنبال جذب مخاطب است و هيچ اعتقادي به گفتههايش ندارد!) در اين ارتباط، مخالفت با رهبری را نیز نباید نادیده گرفت. از عدم تمکین دستور رهبری مبنی بر برکناری مشایی از معاونت اول رئیس جمهور(که با بحثهای فراوان، در نهایت مشایی خود استعفا کرد) گرفته تا عدم تمکین به نهیب رهبری در خصوص سوءرفتار در سیاست خارجه! آقای خامنهای به وضوح از موازیکاری در سیاست خارجه انتقاد کرد و وزارت خارجه را مسول مستقیم دانست؛ حال آنکه احمدینژاد همچنان در امور گوناگون این حوزه، مشاورین و نمایندگان ویژه معرفی میکند! اگر مواضع رهبری را مواضع یک اصولگرا بدانیم، همه این رفتارهای احمدینژاد را در تضاد با اصولگرایی خواهیم یافت.
از سویی دیگر، در هیچیک از دول گذشته، به این اندازه اصولگرایان مورد حمله و عتاب دولت نبودهاند اما، در دولت محموداحمدینژاد، همواره دیدهایم اصولگرایان، خصوصن عقلای آنها مورد هجمه رئیس دولت و یارانش بودهاند. مثلن رفتار دولت با مجلس اصولگرا و در راس آن، علی لاریجانی، در جای خود بسیار حائز تامل است. یا برخورد دولت با شورای اصولگرای شهر تهران به ریاست مهدیچمران و به تبع، برخورد با شهردار اصولگرای تهران، محمدباقرقالیباف! نمیتواند صرفن اعلام موضع بوده و نباید بیاعتنا از کنار اینها گذشت.
از دیگر سو، عباسسلیمینمین، نماینده اصولگرای مجلس، در گفتوگو با نشریه پنجره، ضمن گلایه از مواضع احمدینژاد در مناظرههای انتخاباتی ابراز کرد ((اگر احمدینژاد از رهبری حرف شنوی داشت، این همه هزینه به نظام تحمیل نمیشد))! البته شاید منظور سلیمینمین، صرفن مناظرهها نبوده و وی این مبحث را اشارهوار طرح کرده است.
نه تنها مسولین و سطوح بالای این جناح، بلکه خرده اصولگرایان نیز از رفتار احمدینژاد و تیمش دل پرخونی دارند. همانگونه که آن جوان در دیدار دانشجویان بسیجی با رهبر جمهوریاسلامی خطاب به ایشان با گله گفت((ما از دولت، برخی رفتارها و برخی مواضع اعضای دولت دل پرخونی داریم))! اینها جملگی از ریزش شدید محبوبیت دولت احمدینژاد در افکارعمومی اصولگرایان خبر میدهد. این ابراز نگرانی پیشترها در همان برنامه دیروز، امروز، فردا، توسط حمیدرسایی نماینده حامی احمدینژاد صورت گرفت که در پاسخ به جوانفکر(که گفت اینگونه صحبتهای شما، به محبوبیت آقای احمدینژاد خدشه وارد میکند) گفت((نگرانی ما هم به خاطر همین محبوبیت است که شما فرمودید))! البته دولت و مشاورین بر این تصورند که همچنان میتوانند با عوامفریبی و سخنان صدتا یک غاز، به جنگ با افکار عمومی رفته و پیروز از این کارزار بیرون آیند! غافند آنها! ملت ایران ثابت کرده اگر بخواهد، از یک سوراخ 2بار گزیده نمیشود.
حجت نظری
منتشر شده در "ویژهنامه تابستان" نشریه اندیشه دانشگاه علم و فرهنگ
خاطره اول را كه بارها برايمان تعريف كردي :)))
پاسخحذفاما مطلب جالب بود كه در موردش باز هم بارها با يكديگر صحبت كرده ايم .
جالب بود .
جالب بود برادر ، هر چند موضوعی هست که زیاد تکرار میشود اما این تکرار هم خوبست زیرا درد های ما تاریخی و تکراری ست!
پاسخحذفدر آخر خسته نباشید ، می بینم بالاخره نشریه رو منتشر کردین ، زحمت زیاد کشیدی برای این شماره پس خسته نباشید.
ارادتمند
درود
پاسخحذفآيت الله هاشمي 7 سال قبل هشدار داد جبهه سومي در حال شكلگيري است كه خطري جدي براي جمهوريت و اسلاميت و انقلاب است. اما كجا بودند اين كارشناسان ديرفهم
موشکافانه بود و به حق از شیوایی قلمت لذت بردم
پاسخحذفموفق باشی
به هر حال اگر پذیرفتی اصولگرایی باید خط مشی خود را مشخص کرد و همچنین بالعکس در مورد اصطلاح طلبی و شاید چنین چیزی به مشام برخی خوش نیاید .
پاسخحذفتحویل نمی گیری؟
پاسخحذفخيلى قشنگ و ميكرُبشادكن بود برادر!
پاسخحذفقلمت سبزه و راهت حقه.
زنده باشى!
با سلام یعنی ما جدی جدی باور کنیم که همه اتفاقات تلخ این 5 ساله اخیر ناشی از گروهی سومی و حجتیه مآب است؟
پاسخحذفیعنی واقعا روزی عقلانیت بر این مملکت حکمفرما می شود؟ یعنی یک روز شعارزدگی و دروغ و ریاورزی محو می شود؟
خدا کنه . من امیدوارم.
در ضمن حجت جان آدرس وبلاگ بنده به پرشین بلاگ منتقل شد.
آدرس جديد پاك نويس
پاسخحذفwww.paknewis3.blogspot.com
سكوت سرشار از ناگفته هاست برادرم...
پاسخحذف