دومخرداد برایم یادآور خاطرات فراوانیست که از یاد بردنش بسیار بعید مینماید. شاید از آن جهت که این روز، حماسهای بود که زندگی مرا تحتالشعاع قرار داد، شاید از آن جهت که زندگی را در ایران تغییر داد، شاید هم از آن جهت که نگاه به ایران را در جهان تغییر داد. هرچه بود، فراوانی و شفافیت خاطرات ضبط شده توسط ذهن کودکانهام، تصویری ماندگار در پساپرده افکارم نشانده. آن زمان که برای لحظههای سرخوشی و فرار از مدرسه، حاضر شدم به سید محمد خاتمی خیر مقدم بگویم، ندانستم اثر آن چند ثانیه، سایهای همیشه همراه بر زندگی من خواهد شد. سایهای که به من آرامش داد تا تفکر کنم، تا تامل کنم، تا بخوانم و بدانم آنچه را باید. فضایی که تا پیش از آن وجود نداشت. سایهای آرامبخش، جایگزین آفتابی سوزان بود که التهاب و هیجان را بیشتر میطلبید. شور را بر شعور ارجح میدید!
اما از دومخرداد به بعد، خیلی چیزها مثل سابق نبود. تمام آن تغییرات، نه بواسطه رفتن یک نفر و آمدن دیگری، بلکه بواسطه جایگزینی جریانی با جریان دیگر بود که گویا ادبیاتی جدید داشت، افکاری جدید داشت، رفتار و گفتاری جدید داشت. تجددی که برای خیلی ها جذاب بود، حتی برای من و امثال من که با ادبیاتی مشهور به ادبیات دفاع مقدس رشد یافته بودیم. ادبیاتی که شاید بسیاری از آن اعمال و افکار و گفتار را بر نمیتافت. تفکری که از اصل خود دور افتاده و در دست عدهای مصادره به مطلوب شده بود. همه چیز آنطور گفته میشد که خود میخواستند نه آنطور که به واقع باید طرح میشد. فراوان پیش میآمد که بی اندیشه به آخرت و عاقبت، حقیقت را قربانی مصلحت میکردند. شاید بتوان یکی از بزرگترین دلائل گرایش به اصلاحات را وجود چنین فضایی دانست. بماند که امروز نیز همان تفکر(بازتولید شده و به توان رسیده) مجدداً سوار بر قدرت است و کماکان، اشتباهات گذشته را تکرار میکند، پر ادعا و بدون توجه به خدا، دین خدا و خلق خدا!
به نظر میرسد اینبار با به قدرت رسیدن جریانی که خود را اصولگرا قلمداد میکند، کشور چه از بعد داخلی و چه از بعد خارجی، در معرض خطر بزرگتری نسبت به قبل قرار دارد. موارد فراوانی بر این مدعا صحه میگذارد که از آن جمله، سو رفتار و تزلزل در آرا و نظرات بین المللی، تلاش بی شائبه برای حذف کامل جریان رقیب و یکدست کردن کشور، ایجاد بستر مناسب برای پرورش باندهای فاسد اقتصادی در درون دولت و مواردی از این دست را میتوان نام برد. حتی گاهی مشاهده میشود این جریان در تلاش است همطیفهای معتدل خود را نیز از گردونه قدرت خارج کند. البته گمان میکنم در صورت موفقیت در جبهه اول، اصولگرایان منطقی هدف بعدی این افراد تندرو قرار خواهند گرفت.
همه این تاسف خوردنها وقتی بیشتر میشود که چشم عاقل و به دور از تعصب، سیر تزلزل اقتصادی، رفاهی، ورزشی، سیاسی، بینالمللی و . . . نظاره میکند و جز سوختن و نهایتاً سخن گفتن، کاری از وی ساخته نیست. بماند که در موارد متعددی، سخن گفتن هم هزینههایی همچون حبس، جریمه نقدی و . . . داشته است. البته این خود مصداق فقدان آزادی و نغض قانون اساسی، در فصل حقوق ملت است.
علی هذا، بر من و امثال من وظیفهای سنگینتر است که مانع از سکوتمان میشود. این وظیفه را پدرم، همان زمان که شروع به جنگیدن کرد برایم به ارث گذاشت. او با جنگیدن خود به من آموخت در مقابل ظلم و ستم و بی عدالتی باید جنگید و با شهادتش به من آموخت در راه هدف متعالی جان باختن، خرسندی و رضایت الهی را دربر دارد. من با همین آموزهها، اصلاحات را نبردی میبینم برای بازگرداندن مدعیان اصولگرایی، به اصول حقیقی اسلام و انقلاب. زیرا وقتی دقیق میشوم، پیروی از آن اصول والا دیده نمیشود و وقتی اصول را غایب یافتم، چطور باور کنم کسی به آنها گرایش داشته باشد؟! چطور ادعای عدالت گستری و مهرورزی دولت را باور کنم وقتی در این پنج سال، آنقدر به مردم فشار اقتصادی وارد شده که هر روز فقیر، فقیرتر و غنی، غنیتر میشود! امروز که هر سه قوه عملاً در دست یک جریان است، دیگر نمیتوان بلفهای فراوان سیاسی را باور کرد. چطور انتظار دارید تمام آن ادعاها را باور کنم، در حالی که دولت مدعی مبارزه با مفاسد اقتصادی، در بدنه خود از افرادی استفاده میکند که همچنان پرونده فساد اقتصادی آنها در قوه قضائیه مفتوح است! و اگر نبود دستور رهبری، شاید بزودی قوه قضائیه، حقایق مستوری را برملا میکرد.
برخی اتفاقات، مرا بر آن میدارد تا باور کنم اینگونه افراد، به اصول خویش هم گرایش ندارند، چه رسد به اصول انقلاب! لذا دومخرداد و آن حماسه و آن تفکر را نعمتی برای این کشور و این انقلاب میدانم که باید آن را پاسداشت و همواره، در تلاش برای بهبود، از اشتباهات گذشته پند گرفت. حتی در این پند گرفتن، باید بر آن باشیم تا در مواردی، اصلاحات را نیز اصلاح کنیم. زیرا مقدمه هر موفقیت، میتواند نگاهی عمیق و نقادانه به چگونگی پیروزیها و شکستهای گذشته باشد.
حجت نظری - 2 خرداد 1389
سلام. مبارك باشه. چه تولد فرخنده اي. دوم خرداد هم بر شما و همه جويندگان راه آزادي و عدالت و حق خواهي مبارك باشد.
پاسخحذفسلام
پاسخحذفدیروز متوجه شدم که خورداد4هم متولد شد. تبریک آقای پدر!
فکر می کنم رفتار دیروزم درست نبود. ولی امیدوارم این توضیح کافی باشه که دیروز اصلا حال خوبی نداشتم. چهار تا از عزیزانم توی تجمع نقش اساسی داشتند و این در حالی بود که هیچ کدوم هم دانشجوی اونجا نبودند...
امیدوارم در راهی که انتخاب کردید موفق باشید. و هیچ وقت ناامید نشید
اوایل خرداد رو خیلی دوست دارم. من عاشق حال و هوای 3 خردادم...
سلام. نمی خواهم اغراق بیجا کرده باشم.نم به قول شاعر بزرگی : می گویم و از عهده برون می آیم که در ایران می توان و باید تاریخ را در یک نگاه جدید به دوره قبل از دوم خرداد و بعد از دوم خرداد تقسیم نمود و همه اتفاقات میمون و مبارک این یکسال گذشته ، جدای از غمها و شهادتها و رنجهایش را هم به پای دوم خرداد و نتایج و توابع آن بایدنوشت. صبح دیگری در راه است ساعت شروع بامدادش از دوم خرداد76 آغز شده است. پیروز باشید.آقای نظری عزیز!
پاسخحذفسلام دوست من
پاسخحذفوبلاگ شما در حلقه وبلاگی یاران صدر ثبت شد. در صورت تمایل نداشتن به حضور در این حلقه وبلاگی، با گذاشتن کامنت، مدیر سایت را مطلع کنید .
در آینده نزدیک اطلاعات بیشتری از فعالیتهای این حلقه در دنیای مجازی به اطلاع شما می رسد.
منتظر نظر شما هستم.